روح من !

ساخت وبلاگ

بعد از چند وفت تصمیم گرفتم برم خونه - بعد از کار سریع راه افتادم که دیر نرسم

شب هم نشستم کار های فردامو کردم و موقع خواب تازه فهمیدم فرداش تعطیله

ساعت 1 مدیرم زنگ زد اگر میتونی 2 ساعت بیا شرکت - اصلا حوصله نداشتم چون شب هم بعد از مدت ها میخواستیم استراحت کنیم

بلاخره تموم شد و اومدم خونه

دیدم گلوم خیلی میسوزه ، قرار رو هم کنسل کردیم و شروع کردم به تمیز کاری شب هم راحت خوابیدم

صبح بیدار شدم دیدم خیلی بدن درد دارم و کسلم ، مطمئن شدم مریضم

دیگه موندم توی خونه ، 5 شنبه - جمعه - شنبه - یک شنبه - دوشنبه تاااااااااا سه شنبه

توی این مدت سریال فیزیکال رو هم دیدم که فکر میکنم روم تاثیر خیلی بدی گذاشت .

هرشب از ترس با چراغ روشن خوابیدم ، همش فکر میکردم یکی میاد بالای سرم احساس میکردم دائم توی خطرم

از هر صدایی 3 متر از جام میپریدم

تقریبا هیچ کدوم از این شبها رو درست نخوابیدم - سعی کردم گریه کنم اما نشد ...

گفتم برم راه برم نمیشد - غذا درست کنم نمیشد - هیچی نمیشد...

سه شنبه رفتم سر کار بعد از کار اومد خونه - غذا درست کردم ، لباسامو شستم شام حاضر شد اومدم غذا بخورم از بیرون صدای دعوا میومد و صدای مردی که قبلا اینجا زندگی می کرد و مریض و معتاد بود

یکهو اشتهام کور شد ، دیگه هیچی نتونستم بخورم ، نشستم رو فرش شروع کردم به گریه .

زنگ زدم گفتم من دارم میام اونجا ، بلند شدم تمام لباسامو وسایلم و جمع کردم و رفتم پیشش

بغلم که کرد آروم شدم ، احساس امنیت کردم ، انگار دیگه کسی قرار نبود بهم ضربه بزنه

قبلا از این حرکات از من دیده بود ، ولی یکم پشیمون شدم از اینکه من و اینجوری دید

فکر کردم پیش خودش داره میگه یارو دیوونس..نمیدونم شایدم گفت چون هرچی بود طبیعی نبود - شبیه جنون بود

نشستم روی مبل ، رفت برام آب بیاره روی مبل خوابم برد ...

بعد از چند شب لعنتی بلاخره اونشب خوابم برد ...

هنوز بعضی وقت ها فکر می کنم که نمیفهمم کارم اشتباه بود یا درست ، میگم شاید باید اونجا میموندم و به ترسم قلبه میکردم

از خودم بدم میاد - از فرار بدم میاد

احساس می کنم خالی کردم ... احساس می کنم همه ما یک جا هایی کم میاریم - هرچه قدرم سعی کنیم قوی باشیم واقعا نمیشه

گاهی اوقات باید خودمون رو رها کنیم که به این روز نیفتیم

باید پیشگیری کرد ...

باید درمان کرد یا درمان شد... تا دیر نشده آدم باید به فکر خودشم باشه ...

روح آدم که آزار ببینه دیگه هیج وقت درست نمیشه...

خطا كردم......
ما را در سایت خطا كردم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zehn-e-abi بازدید : 89 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1402 ساعت: 19:41